ترانه ی دلگشا – قسمت شانزدهم
مست و تلوتلو خوران از پله های سنگی منتهی به پشت بام مجاور اتاق کودکان بالا می رفتند. لویز هرگاه...
مست و تلوتلو خوران از پله های سنگی منتهی به پشت بام مجاور اتاق کودکان بالا می رفتند. لویز هرگاه...
در طول هفته پُل به لویز شنا یاد می دهد. صبح زود بیدار می شوند. در حالی که مریم و...
پُل دو اتاق در مهمانخانه ای که در منطقه مرتفعی از جزیره قرار داشت و به ساحلی که اکثر بازدید...
لویز از شدت گرما پنجره اتاق هتل را نیمه باز گذاشته بود. سر و صدای رهگذر های مست و ترمز...
لویز خیلی زود نزد تمام آشنایان مریم و پل معروف شد. برخی او را در خیابان یا آپارتمان دیده بودند...
مریم یک هفته ی تمام در انتظار عصر امروز بود. درب خانه را باز کرد. کیف لویز را روی مبلِ...
استفانی ، وقتی تنها هشت سال داشت، عوض کردن پوشک و آماده کردن شیشه شیر را یاد گرفته بود. حرفه...
مریم از اینکه لویز می توانست در بازی غرق شود، شگفت زده بود. لویز از این توانایی خارق العاده ی...
مریم به سمت در می رود، از چشمی بیرون را نگاه می کند و هر پنج دقیقه تکرار می کند:...
مریم همیشه وقتی همکاران وکیلش ساعت 9.30 یکی یکی شروع به آمدن می کنند، هنگامی که درب دفتر، جایی که...
برقراری تماس با مترجم از طریق تلگرام با شماره
09381020152