خاطراتِ مَگو – قسمت پنجم
مادر خودشُ از تُو دستای جبر بیرون کشید و خَم شد ظرف میوه ای رو که برای همسایه ی عزیز...
خاطراتِ مَگو، رمانی از نور عبدالمجید، نویسنده ی سعودی الأصلِ متولد مصر می باشد. این رمان با نام ذکریات محرمة منتشر گردیده و برای اولین بار توسط اینجانب، محمد احسان رحمانی، به زبان فارسی ترجمه و به صورت دنباله دار منتشر می گردد. از این نویسنده تاکنون 10 رمان منتشر گردیده.
مادر خودشُ از تُو دستای جبر بیرون کشید و خَم شد ظرف میوه ای رو که برای همسایه ی عزیز...
عواطف با یه لحن سرزنش آمیز صداش کرد. جبر بعد از اینکه پنجره ی بالکن طبقه همکفُ که فقط واحد...
وارد مطب شد. جز چندتا کارگر که داشتن یه تعداد صندلی رو توی سالن انتظار میذاشتن کسی اونجا نبود. با...
آره دوستش داشت اما کاش دکتر نبود. کاش پولدار و جزء برج نشین های محله المعادی نبود یا اینکه کاش...
چرا احساس میکنه به جای آپارتمان توی یه تابوت مستطیلی شکل زندگی می کنه که کلیدش دست "جبر عطیه" است...
برقراری تماس با مترجم از طریق تلگرام با شماره
09381020152