<div dir="auto">شمس الدین قبول دارد که یک رمان نویس شکست خورده است.</div> <div dir="auto">بیش از سی رمان ناموفق نوشته که مورد توجه کسی قرار نگرفته.</div> <div dir="auto">روزی یکی از آن منتقدان پر افاده ی بد زبان به او توصیه کرد که در مسابقه ی بدترین رمان شرکت کند.</div> <div dir="auto">شمس الدین از روی ناامیدی توصیه را پذیرفت.</div> <div dir="auto"> از آنجا که اینگونه مسابقات معمولاً در اروپا برگزار می شود به یکی از مترجمین بی نام و نشان که در دارالترجمه ای زیر زمین مانند در عشار (منطقه ای در بصره) کار می کرد، مقداری پول داد تا رمان آخرش را به انگلیسی ترجمه کند.</div> <div dir="auto">ترجمه کرد و شمس الدین رمانش را با پست به یکی از آن مسابقات فرستاد.</div> <div dir="auto">پاسخی شوکه کننده رسید.</div> <div dir="auto">چنان شوکه کننده که شمس الدین در جا مُرد:</div> <div dir="auto">- متاسفانه ما رمان های بزرگ را نمی پذیریم</div> <div dir="auto"></div> <div dir="auto">ترجمه داستان کوتاه «خیانة المترجم» اثر نویسنده ی عراقی <a href="http://merahmani.com/%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%b3%d8%aa%d8%ac%d9%88%db%8c-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87/">ضیاء جبیلي</a> از کتاب «<a href="https://www.goodreads.com/book/show/39353217">لا طواحین هواء فی البصرة</a>»</div>